در دنیای نفرت انگیزتان
همواره لبریز از سرورم
و در میان شما عاقلان
ترجیح میبخشم دیوانگی را
:)
در دنیای نفرت انگیزتان
همواره لبریز از سرورم
و در میان شما عاقلان
ترجیح میبخشم دیوانگی را
:)
به نام خدا شروع میکنم*-*
*وقتی مامان و بابا خونه نیستن
1- در حال حاضر که شما تا الان یک یا دوتا امتحان دادید باید بگم که ما فردا پنجمی رو میدیمP: اصلا هم پز نمیدم:»
2- اولین امتحان دفاعی بود، خب از اول سال زنگ دفاعی رو ریاضی خونده بودیم پس مسلما باید بهمون سوالا رو میدادن، چشمتون روز بد نبینه، نود درصد سوالا راجب بسیج بود و «۳مورد از سخنان امام خمینی راجب بسیج را بنویسید» یکی از سوالا بود، وای خدا جواباش:] جواباش انقدر تو فاز تشبیه و استعاره و... بودن که ما اینجوری بودیم (کلیک) :]💔 همه تا صبح عر میزدیم جملات سرشار از ادبیات این آقا رو حفظ کنیم :"]
3- امتحان دوم تفکر بود، من قرار بود نهایتا سه ساعت براش وقت بزارم ولی انقدر تو مخ نرو بودن این مطالب انقدر تو مخ نرو بودن که کل روز داشتم تفکر میخوندم میفهمید؟! عملا هیچ گو*ی نخوردم جز تفکر:")
4- وقتی همه جا درگیر مراسم ایام فاطمیه بودن، مدرسه ما مسابقه گذاشت هر کلاسی میز یلداش قشنگ تر باشه برندستD: چون ما دیر فهمیدیم هر کی هر چی داشت اوردxD میز دهم انسانی حرف نداشت، میز ما در برابر مال اونا صفر بود ولی ما میز خودمونو بیشتر دوس داریم تازه چون ما نظافت رو کامل انجام دادیم امتیازمون با اونا برابر شدD:
5- سه تا مدرسهایم کنار هم، برا مراسم صبحگاه مدرسه سمت چپی سرود ملی میزاره، سمت راستی سرود سلام فرمانده، مدرسه ما دعای فرج، تفاوت را با مدرسه ما احساس کنیدxDDD
6- دوشنبه (از قضا من و اون دوتا دوستم غایب بودیم سرانجام کلاس افتاد دست اراذل و اوباش) یک سری کارهای بد از کلاسمون سر زده بود که باعث شد ما حذف بشیم و دهم انسانی برنده جشن یلدا بشن:")💔
7- روز جشن دیدم معاونا و دبیرا دارن کیک میبُرَن منم فرصت رو غنیمت شمردم رفتم آهنگ «سوزوم سوزَ» (یک آهنگ دزفولی) رو خوندم و خیلی حال دادxD
8- سوزوم سوز، سوز باریه، اصل کاریه، دوما سوز، عروس سوز، کل مو سوزیم💃🏻💃🏻💃🏻 (کلیک)
9-دبیر ریاضیمون میگفت حق ندارن امتیاز جشنتون رو بخاطر کار بد روز بعدتون صفر کننㅠㅠ
10- اشتباهات من و غزل سر آزمون قلمچی
غزل: ۲×۳=۵
من: ۹+۵=۱۶
محیا: من چرا با شما دوستم؟
مامانامون:......
نیکوکار:.....
طراح سوال:.....
11- باید یک نامه هم برای چیپس سرکهای چیتوز بنویسم، نمیخوام بین شیرکاکائو و چیپس سرکهای تبعیض قائل شم:»
12- دبیر دینی: تقلب حرامه
من : من توبه کردم بچه ها توروخدا ازم تقلب نخواید عذاب وجدان میگیرم اگه بهتون ندم یا بدم
غزل : خاک تو سرت:]
13- غزل: مبینا یک سوالو اشتباه نوشتم من چقدر گاوم!
من: غزل تو یک سوال نیم نمره ای رو اشتباه نوشتی به خودت میگی گاو، اونوقت منی که یک سوال یک و نیم نمره ای رو اشتباه نوشتم در نظر تو چی هستم؟! ://////
14-*ریحانه در حال لاس زدن با من
خودش : چرا دارم لاس میزنم؟ عوق
15- من بچه بودم ماشین و تفنگ دوست داشتم الان شبا با عروسکام میخوابم، چرا هورمونای نوجوونی روی من برعکس دارن اثر میکنن؟! 😭😂💔
16- وقتی من از بچه های اکیپ جدا شدم (چون مدرسمو عوض کردم) کلا اکیپ از هم پاشیده شده. مدیونید فکر کنید چون بدون من دیگه بهشون خوش نمیگذره، خوشحالم.
17- آخرین امتحان قلمچی که دادم ترازم نزدیک ۱۰۰۰ تا اومد پایین ولی دیگه برام مثل قبل مهم نیست چرا؟! چون امتحان پیش نوبت عربی یک روز کامل سرش عر زدم و تا دیروقت با بچه ها فقط داشتیم چرت و پرت میگفتیم، سعی میکردیم عربی حرف بزنیم و... ، انقدر که بهم خوش گذشت اون دو روز انقدر خندیدیم و مسخره کردیم که برام خاطره شد:)))) و تازه اون همه وقت گذاشتن برای عربی ارزش داشت و باورم نمیشد ۲۰ شدم ㅠㅠ
18- متوجه شدم در مودیترین دوران زندگیم به سر میبرم!
19- دیگه کلاس زبان نمیرم، چون همه بچه ها خیلی ماست بودن. ولی من آتیشم. استاد هم برعکس هر دانش آموزی که کلاس رو ترک میکرد پشت سر من چیزی نگفته ظاهرا:»
20- قلمچی اینجا برای بچه هایی که تراز نسبتا بالاتری دارن کلاس مشاوره میزاره و مختلطه، همیشه آقای نیکوکار میومد سر کلاس و همش استرس میداد، سری قبل آقایی به اسم دیناروند اومد انقدر خندیدیم که نگم! واقعا خوش گذشت!xD هیچم استرس نداد تازه چند تا ترفند داد نظممون رو بیشتر کنیمD: بعد کلاس هم من و غزل پیاده برگشتیم خونه بازم تو راه کلی به حرفاش خندیدیم😭😂💔
21- رفتم پیش مدیر بهش گفتم دبیر فیزیکمون خیلییییییی بد تدریس میکنه و فلان فلان، روز بعدش دبیر فیزیک سر کلاس برام قلب درست کرد، عذاب وجدان چیه؟! D":
22- غزل : از لحاظ روحی نیاز دارم هفته ای ۳۵ تا تست بزنم
من : اوهوم
*منی که هفته ای 30 تا تست هم نمیزنم
23- دبیر زیست خطاب به یازدهمی ها: دیگه باهاتون قهرم نمیام سرکلاستون
*دبیر زیست در حال بالا اومدن از پله ها
من : خانم میشه با ما هم قهر کنید؟!
*دبیر زیست پایین رفتن از پله ها
24- معاون: خیلی غیبت داری روی نمره انضباط تاثیر داره
محیا: هه مبینا تابستون باید بیای ساکت بشینی نمره انضباط بگیری
25- فاطمه (یکی از بچه های اکیپ متلاشی شدمون) : دلم برای روزایی که توضیح میدادی این بحثای الکی رو ول کنید تنگ شده.
توضیح دادنای من : خجالت بکشید پیرزنای گنده عین بچه نینی های مهدکودکی افتادید به جون هم
آدم بزرگ های ما کنار تختشان عروسک ندارند، یا روزی سه بار هوس شیرکاکائو نمیکنند، دوست ندارم آدم بزرگ شوم.
آدم بزرگ ها روی کابینت نمینشینند تا با مادرشان حرف بزنند، میخواهم همینقدری بمانم.
آدم بزرگ ها همه چیز را میدانند، توروخدا نمیشود کوچولو بمانم؟!:(
خیلی سادست! کافیه بدون اینکه من ازتون بخوام یا ازم بپرسید، خودتون برید یک شیرکاکائو (ترجیحا دامداران) بگیرید برام:">
+شیرموز هم خوبه ولی میتونید مخچهم رو باهاش بزنید نه مخxD
++یکی اینجا فردا امتحان نوبت اول زیست داره، لطفا براش دعا کنید، البته اگه به دعا اعتقاد دارید یا دعاهاتون مستجاب میشن:" تشکر🌹
+++ آهنگ چشماتو ببند شروین>>>>>>>>