حدود دو ساعت دیگه ایران بازی داره (ای دوستان میدانید که اگر ببریم فردا تعطیل میشه؟!) 

خب خیلی جاها دیدم که یک سری افراد دوست دارن ایران ببره یک سری هم دلشون میخواد ببازه. نمیخوام راجب اینکه کدوم درسته یا کدوم غلط صحبتی بکنم چون هر کس افکار و عقاید خودش رو داره و قابل احترام هستن ولی یک چیزی که این روز ها به طور کاملا آشکار دیدم و خیلی من رو ناراحت میکرد این بود که ما مردم ایران آزادی رو خودمون از خودمون دریغ کردیم، ممکنه بپرسید چرا؟! الان میگم.

منظور هیچکس از آزادی این نیست که فقط حجاب برداشته بشه، اینکه شال یا روسری باعث بشه یک زن ایرانی نتونه احساس آزادی داشته باشه یا نتونه پیشرفت بکنه یک حرف کاملا نادرسته، بلکه منظور از آزادی، آزادی در انتخاب و آزادی در بیان (نه اینجا:/) هستش، اینکه من بتونم بیان کنم که دوست دارم تیم کشورم بازی رو ببره و کسی درنیاد به این صحبت و انتخاب من توهین بکنه یعنی من آزادم، درسته من تا الان افراد زیادی رو دیدم که مخالف برد تیم کشورمون هستن اما به هیچ عنوان به خودم اجازه ندادم توهینی بکنم و آزادی بیان رو از هموطنان خودم که در یک زمینه دید کاملا متفاوتی با من دارند رو حقیر بشمرم. اما شاید عده محدودی به این موضوع توجه کردن و اکثریت در هر دو طرف هر چیزی از دهنشون در اومده به همدیگه گفتن ناگفته نماند بعضی برای یکدیگر آرزوی مرگ کردند:) تا قبل از این اتفاق این حرف «مسئولین هم از همین مردم هستن» خیلی برام کلیشه ای بود و درکش نمیکردم اما در این روزها کاملا این رو درک کردم و فکر میکنم تا زمانی که خودم یک اصل اخلاقی رو نتونم رعایت بکنم نباید انتظار داشته باشم دیگری هم رعایت بکنه.

امیدوارم روزی برسد که همه ما آزادی‌خواهان نخست بیاموزیم که چگونه به یکدیگر آزادی بدهیم.