بزرگترها؟! بزرگترهای من فقط از من بچه‌ترن. بزرگترهای من فقط بلدن آرزوها و خواسته های خودشون رو به من تحمیل کنن و کنارش بگن البته تصمیم آخر با خودته و وقتی دیدن تو موفق نشدی یا بریدی جوری بزنن توی سرت که دیگه بلند نشی. بزرگتر های من فقط میتونن امکانات الان و با گذشته مقایسه کنن هی بکوبونن توی سرت که دیگه چی میخوای تو که همه چی داری؟! بزرگتر های من هر روز بهت میگن چقدر بچه بی‌احساس و کم حرفی هستی، وقتی خودشون تا حالا یکبار نیومدن بپرسن بچه تو حالت خوبه؟! بزرگترهای من دلشون میخواد بهشون احترام بذاری وقتی خودشون صاف صاف راه میرن و توی چشمت زل میزنن و تحقیرت میکنن. بزرگترهای من بعد از ۱۶ سال تازه یادشون افتاده یک بچه ای دارن که باید تربیتش کنن. بزرگترهای من، من رو بی‌نقص می‌خوان. بزرگترهای من انتظار دارن شاد باشم.