۱۶ مطلب با موضوع «maybe memories» ثبت شده است

I'm Seventeen

همه چی درست میشه

مثل عقربه های ساعت 

که توی دایره میچرخن و دوباره به جای خودشون برمیگردن.

Circles_Seventeen

آهنگ

مبینای عزیز الان دیگه رسما ۱۷ سالگیت رو پر کردی و وارد ۱۸ سالگی شدی.

شمع ها رو فوت میکنم؛ این یعنی پایانِ ۱۷ سال خندیدن، ۱۷ سال اشک ریختن، ۱۷ سال دوست داشتن ، ۱۷ سال دوست داشته شدن،  ۱۷ سال نفس کشیدن، ۱۷ سال زندگی کردن. و شروعی هست برای سال های بیشتر.

امسال به معنای واقعی کلمه نوجوونی رو حس کردم، این سال با شادی زیادی شروع شد و با یک آرامش همراه خستگی زیاد داره به پایان میرسه.

یادمه روزای اول طرفدار سونتین شدم و کلی اوقات خوش رو با دوستام گذروندم. وسطاش نمیدونم چی شد چطور شد که حس کردم جای درستی نیستم، پیش آدمایی که نباید هستم، پس دوستام رو کنار گذاشتم، هم احساس رضایت دارم هم دلتنگی، ولی هنوز فکر میکنم این بهترین کار بود. به لطف بابا توی ورزش جدی تر شدم. برای خیلی از کارهایی که کردم و نکردم احساس پشیمونی داشتم. به مهدی نزدیکتر و از مامان و بابا دورتر شدم، مخصوصا بابا. بعد سال ها با مامان کیدرام دیدم. شب ها با مهدی رقصیدم. چند ماه با بابا قهر کردم. من و مهدی بعضی راز هامون رو به هم گفتیم. بعد چهار سال دوباره کراش نوجوونی داشتم(🗿). بیشتر قدردان خوشی های کوچیک شدم. تصمیم گرفتم روابطم رو بیشتر کنترل کنم. برای گذشته دلتنگ شدم حتی برای ناراحتی ها و دغدغه های کودکی. دوست های خوبی هم تونستم پیدا کنم و الان هم قدر دوستای خوب قدیمی رو هم بیشتر میدونم. امسال بیشتر همدردی کردم. با سه تا از دوستام رفتم کلاس کمک های اولیه. خودم شنا یاد گرفتم. فهمیدم برای اولین بار توی این شهر فسقلی یک اجرای نمایشی تکواندو رو انجام دادیم که لیدر و سنترش من بودم. دعوا کردم. با مامان و مهدی و بابابزرگ رفتیم کنسرت. چند تا دنس یاد گرفتم. کلی آهنگ خوب گوش دادم. کلی کیدرام و ورایتی شو دیدم. فهمیدم مهم نیست اعتقادات و مذهبم چی باشه من به ارتباط با خدا نیازمندم و خدا رو قبول دارم. و امسال فک کنم اولین بار بود که توی اوقات فراغت دو تا گروه استن میکردم(حال دادxD) ✨هفده✨فردا با هم✨فایتینگ مبینا

 

امسال هم خوب بخور و بخواب البته بعد از اینکه خوب درس خوندی و ورزش کردیxD دالی

  • ۱۱
  • نظرات [ ۶ ]
    • Arnika ‌~
    • شنبه ۲۲ ارديبهشت ۰۳

    دوبادو واری واری

    آروشا میگفت این عکس وایب من رو میده، دروغ چرا خوشم اومدxD این پست هم پر از خزعبلاتی راجب خودمه.

  • ۶
  • نظرات [ ۳ ]
    • Arnika ‌~
    • دوشنبه ۱۶ بهمن ۰۲

    هوا بهاری است.

    مزارع کلزا کنار راه آهن شهر

     

    می‌روی و می‌مانم. دستانم خالی است، کنار ریل راه آهن قدم میزنم، هوا بهاری است، باران می‌بارد، دلتنگت هستم، شاید هم بیشتر از دلتنگ، از روی ریل ها یکی یکی دو تا دو تا می‌پرم، خبری از قطار نیست، پس ادامه می‌دهم تا به افق برسم. خورشید دارد غروب می‌کند، هوا بهاری است، مزارع کلزا، می‌روم به سمت‌شان، از دور خیلی کوچکتر هستند، ولی از نزدیک هم قد تو می‌شوند. کنار ریل برمی‌گردم، نه مسافری هست و نه قطاری، با نبود خورشید آسمان هنوز روشن است، به سمت کیفم می‌روم و قلم و کاغذی در می‌آورم، شروع می‌کنم به نوشتن؛ 

    امروز ۲۱ دی؛ کنار ریل راه آهن. 

    هوا بهاری است، من دلتنگ هستم برای خودم.

  • ۸
  • نظرات [ ۴ ]
    • Arnika ‌~
    • يكشنبه ۲۱ آبان ۰۲

    واقعا چیزی به ذهنم نمیرسه برای عنوان

    کلیک

    مبینای عزیز، تو همین یک ماه اول از یازدهمین سال تحصیلیم کلی اتفاق افتاده، کلی نوسانات رو توی خودم حس کردم. لطفا بگو که یک روزی به ثبات می‌رسم، واقعا نگران هستم که نکنه یک وقت این همه بی‌ثباتی رو تا آخر عمرم کنار خودم نگه‌دارم.

  • ۶
    • Arnika ‌~
    • يكشنبه ۱۴ آبان ۰۲

    وای مبینا جدا تو نباید این روزو فراموش کنی (همون رمز همیشگی)

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • Arnika ‌~
    • شنبه ۱ مهر ۰۲

    سلام به مبینای ۱۰ سال آیندهP2؛ Can you feel it?!

    آهنگی که اخیرا زیاد گوش میدم.

  • ۱۰
  • نظرات [ ۹ ]
    • Arnika ‌~
    • پنجشنبه ۲۶ مرداد ۰۲

    سلام به مبینای ۱۰ سال آیندهP1؛ سمپاد.

     

    در حال حاضر که دارم این نامه رو می‌نویسم تابستون ۱۶ سالگیم هست و این یعنی مهر امسال وارد کلاس یازدهم میشم. آهنگ.

    توضیحات اولیه: این روزا که شادی بچه ها رو برای قبولی تیزهوشان و نمونه دولتی می‌بینم، یاد خوشحالی خودم برای قبولی توی سمپاد میفتم، برای همین تصمیم گرفتم طی یک یا شاید هم چند نامه کمی راجب دورانی که در این مدارس تحصیل می‌کردم بنویسم.

  • ۶
  • نظرات [ ۱۸ ]
    • Arnika ‌~
    • پنجشنبه ۱۹ مرداد ۰۲

    سلام به مبینای ۱۰ سال آینده؛مقدمه.

    سلام به مبینای ۱۰ سال آینده.

    ببخشید خسته تر از اونم که برات موزیک پلیر بزارم، ولی لطفا این رو کنارش گوش بده. (کلیک)

  • ۶
  • نظرات [ ۴ ]
    • Arnika ‌~
    • يكشنبه ۱۵ مرداد ۰۲

    این کاربر دچار روزمرگی شده است.

     
    به من بگو بی وفا

    فرامرز اصلانی

    Magic Spirit

     اگر نمیدونستید بنده معتاد آهنگ های نوستالژی هستم.

  • ۵
  • نظرات [ ۵ ]
    • Arnika ‌~
    • دوشنبه ۱۲ تیر ۰۲

    بالاخره!

    مینگیو خیلی زیباست. من توی سونتین بایس ندارم ولی گالریم شده پر از عکسای این بشر، خیلی زیبایی مرد.

  • ۵
  • نظرات [ ۲۱ ]
    • Arnika ‌~
    • سه شنبه ۶ تیر ۰۲
    ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید؛
    بنویسید که اندوه بشر بسیار است.
    _حامد عسکری_

    می‌نویسم؛ از امیدی که بر تنِ درد می‌تابد.

    لطفا با لبخند وارد شوید.
    منوی وبلاگ
    موضوعات
    نویسندگان
    پیوندها