1- هدیه تولدی که کیمیا و آروشا بهم دادن.
2- کارنامه نهمم بیست شد.
3- با غزل،راحیل،مریم،تارا،محیاونیکا دوست شدم و اینکه خیلی پایه جینگولک بازیای مننD":
4- ۶ ساعتی که توی کاشان بودم.
5- با غزل رفتم موزه و بازار برای خرید روز مادر. واقعا یکی از شیرینترین اتفاق هایی بود که برای من افتاد؛)
6- وقتی با بچه ها تصمیم گرفتیم به جای کافه، بریم قلعهD":
7- یک تراز بالای ۷۰۰۰ بدست اوردم، هرچند به قول هلیا از زیر دست خدا در رفته بودxD
8- یک دوست قدیمی بالاخره اومد و بخاطر یک اتفاقی ابراز پشیمونی کرد، واقعا منتظرش بودم.
9- فهمیدم من خیلی آدم سازگاریم.
10- کامبک srr! انقدر اون روز حالم خوب بود میخواستم بمیرم از خوشحالی، هرچند ام وی میتونست بهتر باشه:"
11- زنگ زیستی که شش گوسفند تشریح کردیم و من تیکه ششی که گیرم اومد رو چسبوندم به سقف و بقیه هم تقلید کردن و... اون روز برای همه خاطره شدxD
نمیدونم چرا ولی از امسال خاطره زیادی توی ذهنم نمونده، خیلی سال آروم و آرومی بود.