فرامرز اصلانی
Magic Spirit
اگر نمیدونستید بنده معتاد آهنگ های نوستالژی هستم.
الان ساعت 12:40 دقیقه بامداده و اینجا هیچکس نیست، فکر میکنم الان راحت تر میتونم غر بزنم حداقل مطمئن میشم کسی ندیده که بخواد ایگنور کنه.
1- این پنجمین باری هست که سفرمون عقب میفته و جدا دیگه هیچ شوقی براش ندارم، حتی به خانواده گفتم بهتره نریم. هر روزم شبیه هم شده. هی منتظرم یک اتفاقی بیفته که یکم تغییر پیدا کنه ولی نمیشه:(
2- از همین تریبون از دوستام (در دنیای واقعی) عذرخواهی میکنم به خاطر اینکه من کاملا پتانسیل اینو دارم اونا رو با یک کیپاپر خرخون مثل خودم عوض کنم، مهم هم نیست چقدر صمیمی و نزدیک باشیم.
3- لطفا تولوخودا دو تا فروشگاه خوب توی کرج و تهران معرفی کنید که خرت و پرت کیپاپ و لوازم التحریر ازش بگیرم.
4- توی خواب دچار مشکلات بزرگی شدم، روزانه نزدیک 10 ساعت میخوابم(چون بین پارت های مطالعاتیم خیلی خوابم میگیره)، و اینکه خیلی خواب میبینم، شاید هر بار 2 یا 3 خواب. و خواب هام به دو دسته تقسیم میشن یا خیلی پیش پا افتاده و الکین (مثل اینکه ببینی مامانت داره میگه میخوام برای شام کباب تابه ای درست کنم)، یا خیلی عجیب و نسبتا وحشتناکن ( مثل خواب مرگ دو تا از بچه های مدرستون که مرگ خیلی عجیبی داشتن و به مدرسه مربوط بوده). و چیزی که خیلی برام خنده داره بعضیاشون واقعا دارن به واقعیت تبدیل میشن!!! مثلا همون کباب تابه ای دقیقا شبش مامانم اینو گفت و وقتی براش تعریف کردم جهت نقض خواب من یک چیز دیگه درست کرد تا بگه خرافاتی شدم منم حوصله بحث نداشتم و دیگه بهش نگفتم که تو هم توی خوابم صرفا گفتی میخوای درست کنی ولی درست نکردی:| امیدوارم توی ورودیای امسال مدرسمون کسی به اسم اسراء یا کیمیا نباشه، اگرم بود امیدوارم عمر طولانی داشته باشنTT
5- از دست مادر و برادر گرامی میخوام برم کتابخون درس بونم، البته بعد از کنکور که خلوته.