بالاخره ۲۰ تست فیزیک رو زدم و کتاب رو بستم، با اینکه این روزا زیاد لای این کتاب رو باز نکردمو باید بیشتر کار میکردم اما بعد از آخرین تست با خوشحالی بلند شدم رفتم سراغ جزوه ریاضی، الان ریاضی رو بیشتر دوست دارم؟!اره ولی فقط الان. ریاضی و فیزیک.. محاسبات شیمی؟! وای نگو سر مسائل شیمی با تک تک سلول های بدنم از اعداد و حساب و کتاب متنفر میشم!!

فیزیک رو هم دوست دارم ولی دو تا آزمون آخر درصدام پایین بودن و تا درصد بهتری نگیرم فقط بلدم آقای کولن رو لعنت بفرستم و هی بگم آخه بی‌پدر الان بدست اوردن اندازه قطر مربعی که روی هر راسش یک الکترون گذاشتی که از قضا هم بارشون مشخص نیست و باید از قانون قیثاغورس استفاده کنم تا بدستش بیارم، دقیقا تو کدوم بخش زندگی کوفتیم قراره کاربرد داشته باشه؟!!!!! 

ریاضی؟! سعی میکنیم با هم کنار بیایم، پارسال به لطف دبیر ریاضیم که جوری ادعاش میشد انگار استاد ریاضی مریم میرزاخانی بوده و اصن مریم رو این زاییده و تمام ریاضی دانا ژناشونو ازین خانم به ارث گرفتن، عدد میدیدم میوردم بالا. آخر سال هم بهم میگفت مبینا حس میکنم تو ریاضی ضعیف شدی، نخیر زنیکه ضعیف نشدم، فقط سرکلاست که میشینم حرف نمیزنم تا یک وقت برای خودم دردسر درست نکنم. خداروشکر امسال دیگه دبیرم نیست وگرنه ترک تحصیل میکردم.

 

سعی میکنم باهاشون خوب باشم، درس ها رو میگم. از بعضیاشون همین اول بسم الله کلی دلم پره، مخصوصا هم تاریخ، اگر بیشتر از این راجبش حرف بزنم دو روز دیگه جنازمو تحویل خانوادم میدن.