می‌دونید حتی آدم‌هایی که عقل و منطقشون روی احساساتشون و بروزش کنترل کامل داره هم خسته میشن، ممکنه احساس پشیمونی و شکست کنن، حتی ممکنه بخوان این وضعیت رو تغییر بدن...

فقط میخوام بدونم چرا من نمیتونم این کارو کنم؟! گاهی واقعا ازینکه نمیتونم درون خودم احساساتی رو پیدا کنم یا اینکه نمیتونم یا نمیخوام محبتم رو ابراز کنم خسته میشم و می‌برم. 

اینکه برای تغییر خودت کلی تلاش کنی ولی بدون اینکه خودت بخوای مقصر شکستت خودت باشی و بعد خودت رو با این دیدگاه که "این برای آینده تو بهتره و تو بعدا سپاسگذار میشی" آروم کنی، چرا این باید انقدر حس خفگی بده؟!