همیشه میگفتم یکی از کارایی که حتما بعد از کنکور خود روز کنکور انجام میدم اینه که اینجا پست میذارم و نامه مینویسم، ولی الان تقریبا یک ماه از کنکور میگذره و من تازه اومدم بیان رو باز کردم. هر موقع که نمیتونستم بیام اینجا کلی حرف برای گفتن داشتم ولی الان؟ فکر نکنم واقعا. دلم میخواست نامه هایی که برای ماری مینویسم رو اینجا بذارم اما نمیدونم چرا جدیدا وقتی این صفحه رو باز میکنم دیگه نمیتونم چیزی که واقعا توی دلم هست رو بنویسم، گاهی احساس میکنم توی این فضا قضاوت میشم، درسته صرفا یک احساسه و کاری به درست و غلط بودنش ندارم اما همین احساس کافی بود که دیگه اینجا چیزی ننویسم. برای ماری توی نت های گوشی مینوشتم اما اینکه فقط خودم میخوندم برام جالب نبود، گاهی توی دیلی میذارمشون اما نمیدونم شماهم تجربه کردید یا نه ولی یک سری افکار و نوشته ها رو دوست دارم به طور ناشناس منتشر کنم پس یک چنل زدم بدون اینکه لینکش رو به کسی بدم و فقط خودم توش هستم و یک سری ارواح سرگردان و اونجا راحت تر مینویسم، برای ماری. هرچند امیدوارم باز هم بتونم اینجا بنویسم، مخصوصا برای ماری.
- Arnika ~
- جمعه ۲۵ مرداد ۰۴